به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات؛ روایت شهدای غریب اسارت، روایتی از عاشقانی گمنام است که به اسارت درآمده و غریبانه در خاک دشمن شهید شدهاند. روزهایی که آزادگان در حال بازگشت به وطن بودند مادران رزمندگان جاویدالاثر نیز برای تسلای دل خود عکس فرزندانشان را در آغوش گرفته تا نشانی از عزیزشان بیابند، از قهرمانانی که با مدال پرافتخار «شهید غریب اسارت» به آسمان پرواز کردند.
خواهر شهید طهماسب قادری نیری از شهدای غریب در اسارت در گفتگو با خبرنگار فرهنگی حیات؛ برادرم بعد از ۱۶ سال در اردوگاه های رژیم بعثی به شهادت رسید و پیکرش در کاظمیه دفن شد. بعد از ۱۶ سال از طریق صلیب سرخ جهانی متوجه شدیم او به شهادت رسیده است و به ما این اجازه داده شد که پیکرش را به کشور برگردانیم.
وی در ادامه درباره انتظاری که این سالها برای پیکر برادرش کشیده بودند؛ گفت: پدرومادرم خیلی برای آمدن طهماسب انتظار کشیدند؛ آن ۱۶ سالی که ما از او بی اطلاع بودیم خیلی به پدرومادرم سخت گذشت. آنها همیشه در خانه می ماندند و ترس این را داشتند که یک روز طهماسب در خانه را بزند و آنها در خانه نباشند؛ سالها چشم انتظاری خیلی سخت بود.
خواهر شهید افزود: زمانی که پیکر برگشت، او را در قطعه ۲۷ بهشت زهرا دفن کردند امیدوارم بتوانیم ما و فرزندانمان پیرو راه امام و شهدا باشیم. در واقع برادرم اسیر شده بود و ما تصور می کردیم که مفقودالجسد است؛ این درحالی بود که او در اسارت و زیر شکنجه رژیم بعثی به شهادت رسیده بود.
خواهر یکی از شهدای غریب در اسارت ادامه داد: طهماسب ۳ سال از من کوچکتر بود؛ او روحیه بسیار مهربان و با ایمانی داشت و همیشه به پدرومادرم احترام ویژه ای می گذاشت. در یک کلام می توانم بگویم او راه اهل بیت را در پیش گرفته و همیشه مقید به نماز شب بود. همیشه روی زمین می خوابید و هرگز در رختخواب استراحت نمی کرد و در همین حد از دنیا فاصله گرفته بود.
گفتنی است نیم نگاهی به وصیتنامه این شهید عزیز میتواند گره گشای راه و مسیر زندگی ما باشد.
نظر شما